پوشانده است ابر کبودی مدینه را.....
پوشانده است ابر کبودی مدینه را برلب نمانده شوق سرودی مدینه را
قندیل ماه رنگ پریده است تاگرفت گرد عــــــــزای یاس کبودی مدینه را
ای ماه خسته! مرثیهای سازکردهای؟ ای ابربغض!عقده گشودی مدینه را؟
یک عرش ازستاره ببین گریه میکنند در پردهی فــــــراز و فرودی مدینه را
زخــــم شناسنامهی تاریخ ما فدک! آیینــهی بهار کبـــــــــودی مدینه را!
دنیا بدون فاطمه،تاریک،سوت و کور فرقی نداشت بودو نبودی مدینه را
انـــــدازۀ تمام جهان نــــور هدیه داد یک جانماز وعطرسجودی مدینه را
بر گنبـــــد بقیع دلـــــم آشیان گرفت بــا قاصدک نوشت درودی مدینه را
این کفتر ضریح درنیم سوخته است لبتشنۀ دوقطره شهودی مدینه را
آتش گرفت اگرچه دری کرد شعله ور دست پلید،دست یهودی مدینه را
بایک اشاره صاعقه میریخت آسمان تشباد قهر عــــاد و ثمودی مدینه را
لب وانکرده غیر دعـــــــای قبیــــله را نفرین کجا؟که فاطمه بودی مدینه را
آییـــــنه نیستم که بچینم گــل حضور یک استــــغاثه، اذن ورودی مدینه را
خاکم به سر که قافیه اندیش ماندهام خالیست جای سنگ صبوری مدینه را
عزای یاس کبود
محمد حسین انصاری نژاد