مادر فضیلت......
وهب بن وهب مسیحی بود و مادرش نیز. آنان از راه حسین علیه السلام با اسلام آشنا شدند و مسلمانی را برگزیدند. سال ها گذشت تا اینکه دست سرنوشت آن مادر و فرزند را همراه قافله حسینی کرد.
آن دو که اسلام را از حسین علیه السلام آموخته بودند سر آن داشتند که دارالسلام(بهشت) را نیز از او بگیرند. روز عاشورا وهب بر اسب سوار شد و عمود خیمه را به دست گرفت و جنگید.هفت تن از سپاه دشمن را برخاک افکند و کشت. سپس اسیر شد. او را نزد عمر بن سعد آوردند : فرمان داد تا گردنش را بزنند او را گردن زدند و سرش را به سوی لشکر امام انداختند.
این عمل شنیع برای آن بود که روحیه و دلیری را از همراهان حسین بگیرند اما مادر وهب ورق را برگرداند . نه تنها نشکست که دلیرانه به میدان رفت پا جا پای فرزند گذاشت. مادر وهب شمشیر فرزند را برگفت و به میدان رفت تا کار ناتمام فرزند را به اتمام رساند.
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
امام به مادر وهب فرمود: “ای ام وهب، برگرد. خداوند، جهاد را از زنان برداشته است اما تو و پسرت، با جدم رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم در بهشت خواهید بود.”
«منبع: ریحانه های دشت خون براساس دانش نامه امام حسین ع»