مناظرهای از جوادالائمه(ع) که در تاریخ درخشید
در پی حل این معضل بود که همه نگاهها به سمت وجود مقدس امام جواد(ع) که در آن زمان کودکی 8 ساله بودند، منعطف گردید، از سویی دیگر پس از ازدواج اجباری حضرت جوادالائمه علیهالسلام با امّالفضل، دختر مأمون، عملاً همان شرایط دوران ولایتعهدی ظاهری پدر بزرگوارشان، برای آن حضرت نیز به وجود آمد. درست است که مراقبتها و کنترلهای خباثتآمیز مأمون این بار تا درون منزل امام جواد(ع) هم نفوذ کرد ولی با این حال، فرصت مناسبی هم برای آن حضرت محقق شده بود تا تفوّق و برتری مکتب تشیع را در مناظرات علمی با دانشمندان جیره خوار درباری به اثبات برساند.
مسألهای که باعث شده بود مأمون و اطرافیانش را نسبت به شکست و تحقیر حضرت ابنالرضا(ع) در این مناظرات به طمع بیاندازد، سنّ کم ایشان بود، به همین دلیل است که آنها میکوشیدند با تشکیل مجالس مناظره، آن حضرت را در مقابل دانشمندان بزرگ قرار دهند تا شاید در پاسخ به برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان را در اعتقاد خود به وجود علم الهی در نزد ائمه علیهمالسلام به چالش بکشانند.
مناظره با یحییبن اکثم دانشمند و فقیه پرآوازه
از جمله مناظرات امام جواد(ع) میتوان به مناظره با یحییبن اکثم دانشمند و فقیه پرآوازه آن زمان اشاره کرد، مأمون مجلسی را برای آزمایش مقام علمی امام جواد(ع) با حضور یحییبن اکثم و گروههای مختلف مردم تشکلیل داد، امام جواد(ع) نیز در حالی که 9 سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست.
یحییبن اکثم شروع به صحبت کرد و با اجازه مأمون از امام جواد(ع) این سوال را پرسید: حکم شخص مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟ امام فرمود: این صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیرعمد؟ شخص مُحرِم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص مُحرِم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟
فردى که اهلیت نیل به جایگاه عصمت را یافته، دانش و معرفت او به پایهاى رسیده که باطن همه امور و اشیاء را به عیان و شهود درک نموده و در بُعد فردى آنچنان به عواقب و پیامدهاى گناه بصیرت یافته که ممکن نیست بدان اقبال کرده و شوق پیدا کند.
یحییبن اکثم که از این همه تقسیمبندی جاخورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد؛ همه حضار متوجه درماندگیاش شدند، پس از پایان مجلس، وقتی تنها عده کمی از خواص حضور داشتند، مأمون از امام جواد(ع) خواست تا ایشان هم از یحیی سؤالی بکند. امام به یحیی فرمود: بپرسم؟یحیی گفت: هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم وگرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد(ع) پرسید: مردی در ابتدای روز به زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشاء حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد، حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟ یحیی گفت: سوگند به خدا جوابش را نمی دانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.
امام جواد(ع) فرمود: این زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره (5) کرد و حرام شد. وقت عشاء کفاره ظِهار داد و حلال شد، نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد. (6)
پینوشتها:
1- ریان بن صلت از اصحاب امام رضا(ع) بود و در زمان آن حضرت میزیسته است، ریان گذشته از منزلت روایی که نزد عالمان شیعی داشت، از سوی امامان معصوم علیهم السلام نیز مورد تکریم قرار گرفته است.
2- او از یاران و راویان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و وکیل امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بود و در سال ۲۱۰ ه ق در مدینه درگذشت. امام جواد علیه السلام به او توجهی خاص داشت و پس از درگذشت وی، کفن و حنوط برای او فرستاد و به اسماعیل پسر امام کاظم علیه السلام دستور داد بر او نماز بخواند و در روایتی خشنودی خود را از او بیان فرموده است.
3- یونس بن عبدالرحمن وکیل حضرت امام رضا(ع) بود و در زمره اصحاب خاص به شمار مىرفت. حضرت امام رضا(ع) یاران خود را به منظور آموختن معالم دینشان، به سوى او مىفرستادند و سه بار براى وى بهشت را ضمانت فرمودند. مقام و منزلت وی در نزد شیعه چنان والاست که برخی خواسته اند این اتفاق را اینگونه توجیه کنند که مقصود «یونس»، از جمله «گریه را کنار بگذارید» که «ریان» متوجه آن نشد؛ امتحان و آزمایش حاضران در مجلس بود تا او بداند که مخاطبین وی در چه سطحی از معرفت قرار دارند.
4- اثبات الوصیة ص 220.
5- ظِهار نوعی طلاق مرسوم در زمان جاهلیت بوده است که مرد در این نوع طلاق به همسرش میگوید: «ظَهرکِ عَلیّ کَظَهر أمّی عَلیّ» یعنی، پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من هست؛ همان طور که آمیزش با او حرام است، انجام این عمل با تو نیز بر من حرام است و با گفتن این عبارت زن تا ابد بر همسرش حرام می شود قرآن کریم این نوع از طلاق را «سخنی زشت و باطل» معرفی کرده(مجادله/2) و اگر فردی این عمل را انجام داد، برای رجوع مجدد به همسرش، باید کفاره عمل قبیح خود را بپردازد.
6- بحار الانوار، ج 50، ص 78 – 74
صفحات: 1· 2